کوچه های آبی احساس

ادبی - هنری

کوچه های آبی احساس

ادبی - هنری

به نام خالق هنر و زیبایی


شبی از پشت یک تاریکی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
پس از یک جست و جوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روئید
با حسرت جدا کردم

آخرین مطالب
نویسندگان
  • ۳
  • ۰

غرق رویا

 

چنان غرق رویاهایم شدم که سیل مرا با خود برد

 

رضوان - ح

  • ۹۸/۰۷/۰۵
  • رضوان - ح

کاریکلماتور

نظرات (۸)

  • ƨɒиɒ ƨɒмiи
  • سلام دوست عزیز اگر امکانش هست چند جمله زیبا در مورد پاییز و زمستان بگذارید ممنون

    پاسخ:
    سلام
    ان شاالله در پست های آینده

    درود زیبا بود گلم

     

    رویاهایت سبز

    اگر کسی مرا خواست

    بگویید رفته باران ها را تماشا کند

    و اگر اصرار کرد

    بگویید برای دیدن طوفان ها رفته است

    و اگر باز هم سماجت کرد

    بگویید رفته است تا دیگر باز نگردد.

    # بیژن جلالی

    پاسخ:
    جالب و زیبا 

    در اوج یقین اگرچه تردیدی هست

    در هر قفسی کلید امّیدی هست

    چشمک زدن ستاره در شب یعنی

    توی چمدان ماه، خورشیدی هست

    # جلیل صفربیگی

    پاسخ:
    خیلی قشنگ بود
    به خصوص دو مصرع آخر
    ممنون 🌸😊
  • طلبه عکاس
  • موفق باشید 

    پاسخ:
    متشکرم


    I speak out of the deep of night
    out of the deep of darkness
    and out of the deep of night I speak
    if you come to my house, friend
    bring me a lamp and a window I can look through
    at the crowd in the happy alley.

    من از نهایت شب حرف میزنم
    من از نهایت تاریکی
    و از نهایت شب حرف میزنم
    اگر به خانه‌ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
    و یک دریچه که از آن
    به ازدحام کوچه‌ی خوشبخت بنگرم

    # فروغ فرّخراد

    پاسخ:
    بسیار عالی 
  • سپیده طالبی
  • شاعرانه ای زیبا


    درودها بانو حیدری عزیزم
    خوشحالم از بودن تان و خواندن تان مهربانو جان

     

    پاسخ:
    درود و سپاس بانوی مهربان 🌹
    ماندگار باشید 
  • سایه های بیداری
  • سیل را خواهم گفت : 

    دوباره برگرداند تو را

    سیل خواهد گفت :

    خیلی دور شده ایم

    و من خواهم پرسید :

    از کجا ؟ 

    سیل خواهد گفت :

    از همانجا که هستی

    و من خواهم گفت : 

    هرگز نبودم که باشم

    و باز سیل خواهد گفت :

    پس برای چه ؟

    خواهم گفت :

    نیمی از رویایش را اینجا جا گذاشته

    سیل خواهد گفت :

    هدیه ایست برای تو

    و من

    رویاهایت را میان دفتر خاطراتم خواهم گذاشت

    « با نوری ریگی لبخندی شاید »

     

     

     

    پاسخ:
    عالی بود

    تشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی