کوچه های آبی احساس

ادبی - هنری

کوچه های آبی احساس

ادبی - هنری

به نام خالق هنر و زیبایی


شبی از پشت یک تاریکی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
پس از یک جست و جوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روئید
با حسرت جدا کردم

آخرین مطالب
نویسندگان
  • ۵
  • ۰

واژگان

 

 

واژگان در شرح سکوت آدم ها چه قدر اندک

و چه بی مایه بی بضاعت اند. 

 

 

از کتاب بیرون در 

اثر محمود دولت آبادی 

  • ۹۹/۰۵/۰۸
  • رضوان - ح

پاراگراف

نظرات (۳)

  • نیکان نیک منش
  • سلام بر شما

     

    خیلی وقت ها،

    واژگان

    "بار معنا" را نتوان کشیدن...

    پاسخ:
    سلام
    بله 
    به قول شاعر سکوت سرشار از ناگفته هاست 
    ولی برای توصیف همین ناگفته ها واژه کم است... 
  • داستان کوتاه منصور
  • سلام ، وبلاگ بسیار خوبی دارید واز خواندن دل نوشته ها ویا جملات انتخابی شما لذت بردم بیشتر طالب بودم داستان کوتاهی از خود شما بخوانم که موفق نبودم چون احساس می کنم باید قلم زیبایی داشته باشید....[گل]

    پاسخ:
    سلام 
    از حسن نظر شما متشکرم 
    سه داستان کوتاه در وبلاگ اولم (شبنم خواب آلود یک ستاره) منتشر شده 
    روی دست نوشته ها کلیک کنید و صفحات دیگر رو هم مطالعه بفرمایید 
  • سایه های بیداری
  • انجیل یوحنا با اولین آیه و اینگونه آغاز می شود :

     

    در ازل ، پیش از آنکه چیزی پدید آید ، « کلمه » وجود داشت و نزد خدا بود .

    او همواره زنده بوده ، و خود او خداست .

     

    بنده نه کارشناس کتب دینی هستم و نه سوادم به این چیزها قد میدهد . 

    اما با توجه به این آیه از انجیل یوحنا و با توجه به کلمۀ « کن فیکون » در قران ، به یکی دو نقل قول اکتفا میکنم :

    اول تفسیر دکتر « دینانی » در برنامۀ معرفت سیما :

    نخستین چیز صداست .

    چنین آمده است که کلمۀ « کُن » اولین صدایی است که در هستی طنین افکند و به گوش عالم امکان رسید . پس نخستین چیز صدا و کلمۀ « کُن » بود که گوش عالم ممکن را نواخت که عرفا آن را « کن وجودی » می نامند .

    یعنی خداوند گفت : کن ! فیکون .

    حق تعالی گفت : باش

    پس موجود شد

    به مجرد اینکه صدای « کن » که نخستین صوت حق است ، ظهور یافت

    « یکون » آشکار شد . به عبارت دیگر « یکون » چیزی جز « کن » نیست .چنین نیست که خداوند یک لحظه گفت « کن » و لحظۀ بعد « یکون » شد . اصلا فاصله ای وجود ندارد . چون « کن » مزدوج از « ک » و « ن » است و « یکون » نیز اثر « کن » و به اعتباری همان خود آن است ، پس « یکون » با هر موجودی نیز مزدوج است . بنابر این همه چیز مزدوج است .

     

    مولانا نیز در این مورد ابیاتی دارد که :

    دم او جان دهدت روز نفخت بپذیر

    کار او کن فیکون است نه موقوف علل

     

    جرعه ای کن فیکون بر سر آن خاک بریخت

    لب عشاق جهان خاک تو را لیسیده

     

    مرا از کاف و نون آورد در دام

    از آن هیبت دو تا چون کاف و نونم

     

    و در داستان زیبای : آن یکی آمد در یاری بزد

    به اینجا میرسد که :

    رشته یکتا شد علط کم شو کنون

    گر دو تا بینی حروف کاف و نون

    کاف و نون همچون کمند آمد جذوب

    تا کشاند مر عدم را در خطوب

     

    مختصری که تقدیم شد در رابطه با « کلمه » یا همان « واژه یا واژگان » بیان شد .

    به نظرم اگر شرح سکوت انسانها را نیز بتوان با واژگان مناسب ادا کرد ، آن واژگان ، نه بی مایه اند و نه بی بضاعت .

    کما اینکه خود « دولت آبادی » زیباترین و ماندگارترین « واژگان » را در یک قرن اخیر ، در ادبیات این سرزمین به یادگار گذاشته اند که هیچ کس دیگری قادر به بیان آن نبوده و نخواهد بود .

     

    در رمان تاریخی سیاسی ادبی کلیدر که از نظر من زیباترین رمان تاریخ معاصر و حتی اگر گزافه نگفته باشم ، زیباترین رمان تاریخ ادبیات ایران است ، گوشه ای از درد « زن » ایرانی را اینگونه بیان میکند :

     

    در جایی از کتاب ، « خان محمد » میزبان شب زفاف زن دومش « مارال » در چادر ایلاتی خود است

    و در جادر همجوار ، زن اول او « زیور » در تنهایی و رنج و بی کسی و ظلم تاریخ این سرزمین ، با دیدن سایه روشن معاشقۀ خان محمد و مارال در پرتو نور چراغ موجود در چادر ، به نهایت ذلالت خود می اندیشد

    و دولت آبادی با بیان یک جمله از جنس همان واژگان و جابجا کردن واژگان آن جمله ، سکوتی را فریاد میزند که زیباترین فریاد جهان واژه هاست :

     

    زیور سر بر خاک ( بیان خوابیدن زیور )

    و زیور خاک بر سر ( بیان نهایت درماندگی و بیچارگی زیور )

     

    هیچ ادبیاتی و هیچ واژگانی در دنیا نمیتوانید بیابید ، که سکوتی را اینچنین فریاد بزند .

     

    پاسخ:
    بسیار عالی 
    ممنون بابت توضیحات 
    شاید لازم باشه چند بار این جمله رو بخونیم تا متوجه معنی اش بشیم 
    من هنوز موفق نشدم رمان کلیدر رو مطالعه کنم