کوچه های آبی احساس

ادبی - هنری

کوچه های آبی احساس

ادبی - هنری

به نام خالق هنر و زیبایی


شبی از پشت یک تاریکی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
پس از یک جست و جوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روئید
با حسرت جدا کردم

آخرین مطالب
نویسندگان
  • ۱
  • ۰

شکست عهد من

 

شکست عهد من و هر چه بود گذشت

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت

بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید

بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت

شبی به عمر گرم خوش گذشت آن شب بود

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت

شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت 

گشوده بس گره آن شب ز کار بسته ی ما

صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت 

غمین مباش و میاندیش از این سفر که ترا

اگر که بر دل نازک غمی فزود گذشت 

 

ایرج دهقان 

  • ۹۹/۰۴/۰۴
  • رضوان - ح

بهار

دلتنگی

عشق

نظرات (۲)

  • نیکان نیک منش
  • سلام.

    آفرین بر حسن انتخاب تون

     

    شعری سراسر خاطره،

    شعری که یادآور خاطرات ریز و درشت دوران... است.

    پاسخ:
    سلام جناب نیک منش 
    ممنونم
    بله شعر بسیار زیبا و دل انگیزی ست 
  • سپیده طالبی
  • سلام و عرض ادب بانوی گرانمهر

    شعر زیبایی را برگزیدید
    زیباست

    درودتان باد

    پاسخ:
    سلام بانو جان 
    خوشحالم که به دلتان نشست 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی