اگر می دانستی جایت
سر میز صبحانه چقدر خالی است
و قهوه منهای شیرین زبانی تو چقدر تلخ
من و این آفتاب بی پروا را
آن قدر چشم انتظار نمی گذاشتی
قهوه ات دارد سرد می شود
و طاقت آفتاب نشسته بر صندلی ات طاق
عباس صفاری
سیاهی ابر
اندوه دل آدمی را
دو چندان می کند
وقتی ردپای خاطرات را
باد برده است
رضوان - ح
جویباری از اشک
در میان خاطره ها جاری ست
شاید آن سوی پاییز
کسی دلتنگ است
رضوان - ح